جدول جو
جدول جو

معنی پشت بست - جستجوی لغت در جدول جو

پشت بست
گلیمی یا شالی که برزیگران و باغبانان چیزی در آن نهند و بر پشت بندند، گلیمی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت دست
تصویر پشت دست
کف دست: (نسوزد کسیرا تب دیگران مگر پشت دستی که ساید بر آن) (خسرو دهلوی) یا پشت دست بر زمین نهادن (گذاشتن)، کمال فروتنی نمودن زاری و فروتنی کردن، یا پشت دری بر کندن، یا پشت دست خاییدن، پشیمان شدن افسوس خوردن ندامت تحسر تاسف. یا پشت دست داغ کردن، خود را ملزم بعدم تکرار کاری یا گفتاری کردن، یا پشت دست زدن، زدن با پشت دست. یا پشت دست کندن، یا پشت دست گزیدن، (مصدر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای بست
تصویر پای بست
مقید، اسیر محبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست پست
تصویر پست پست
نرم نرم آهسته آهسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دستی
تصویر پشت دستی
زدن با پشت دست بپشت دست کسی، دستکش بی پنجه زنان
فرهنگ لغت هوشیار
دیواری که پشت دیوار دیگر برای نگاهداری آن بنا کنند، آب یا شربت یا غذایی که پس از دارو یا شربت یا غذای اولی خورند و نوشند، مدد معین ردیف ذخیره (سپاه)، متمم مکمل: پشت بندش را هم بیاور، (بازی ورق) ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است -6 متعاقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت بام
تصویر پشت بام
استعمالی است بمعنی بام وسطح بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دستی
تصویر پشت دستی
((~. دَ))
زدن به پشت دست کسی، دستکش بی پنجه زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت بند
تصویر پشت بند
((~. بَ))
هر آن چیزی که پشت دیوار شکسته قرار دهند تا دیوار نیفتد، آب یا شربت یا غذایی که پس از خوردن دارو بخورند، کوله بار، بلافاصله، بی درنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت بام
تصویر پشت بام
((پُ))
استعمالی است به معنی بام و سطح بام
فرهنگ فارسی معین
آنچه از چوب یا سنگ یا خشت وگل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد، کوله بار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشت بست، مقداری خوراک که در مهمان خانه ها و چلوکبابی ها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند، آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پای بست
تصویر پای بست
پابست، برای مثال اول اندیشه وآنگهی گفتار / پای بست آمده ست و پس دیوار (سعدی - ۵۶)، خواجه در بند نقش ایوان است / خانه از پای بست ویران است (سعدی - ۱۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا بست
تصویر پا بست
پای بند، مقید، دلباخته
فرهنگ لغت هوشیار
قفا پشت گردن پس سر، در عقب مقابل پیش رو روبرو، نهانی در خفا در غیاب مقابل روبرو آشکار. یا پشت سر کسی دیدن، زوال کسی را دیدن، یا در پشت سر کسی. در غیاب او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت سر
تصویر پشت سر
عقب سر، پس سر، پشت گردن، در پی
فرهنگ فارسی عمید