جدول جو
جدول جو

معنی پشت بست - جستجوی لغت در جدول جو

پشت بست
(پُ بَ)
گلیمی یا شالی که برزیگران و باغبانان چیزی در آن نهند و بر پشت بندند. (برهان قاطع) ، گلیمی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید:
ستی پس پشت پشت بستی بستست
پیش بستی ستی بسی بنشست است.
عنصری (از لغت نامۀ اسدی)
لغت نامه دهخدا
پشت بست
گلیمی یا شالی که برزیگران و باغبانان چیزی در آن نهند و بر پشت بندند، گلیمی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه از چوب یا سنگ یا خشت وگل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد، کوله بار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشت بست، مقداری خوراک که در مهمان خانه ها و چلوکبابی ها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند، آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت سر
تصویر پشت سر
عقب سر، پس سر، پشت گردن، در پی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پای بست
تصویر پای بست
پابست، برای مثال اول اندیشه وآنگهی گفتار / پای بست آمده ست و پس دیوار (سعدی - ۵۶)، خواجه در بند نقش ایوان است / خانه از پای بست ویران است (سعدی - ۱۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
(پُ حَ سَ)
نام محلی کنار راه رشت و پهلوی میان زیرده و کورابجیر در 259 هزارگزی طهران
لغت نامه دهخدا
(پُ تِ سَ)
قفا، نهانی. در خفا. در غیبت. در غیاب (مقابل پیش رو).
- پشت سر کسی بد گفتن، پیش رو خاله پشت سر چاله.
- پشت سر کسی دیدن، زوال کسی رادیدن. (غیاث اللغات).
فلکها را توانی پشت سر دید
بنور عشق اگر دل زنده باشی.
صائب (از فرهنگ ضیاء).
- در پشت سر کسی، در قفای او. در غیاب او
لغت نامه دهخدا
(پُ تِ دَ)
هر کف:
نسوزد کسی را تب دیگران
مگر پشت دستی که ساید بر آن.
امیرخسرو.
- پشت دست بر زمین نهادن یا پشت دست بر زمین گذاشتن، کنایه از کمال فروتنی نمودن و زاری و فروتنی کردن. (غیاث اللغات).
- پشت دست برکندن، پشت دست به دندان گزیدن. پشیمانی نمودن:
بلب از غصه پشت دست برکند
گریبان چاک زد از سر بیفکند.
نزاری.
- پشت دست خائیدن، افسوس خوردن. پشیمان شدن. ندامت. تحسر. تأسف:
هر که او پای بست روی تو شد
پشت دست از نهیب سر خاید.
خاقانی.
- پشت دست داغ کردن، خود را ملزم به عدم تکرار کاری و گفتاری کردن.
- پشت دست زدن، ضرب با پشت دست:
بیک پشت دست آن گو (رستم) بافرین
بزد پیش او (کیکاوس) طوس رابر زمین.
فردوسی.
چو بندوی دید آن بزد پشت دست
به خوان بر، بر وی چلیپاپرست.
فردوسی.
که بندوی ناکس چرا پشت دست
زند بر رخ مرد یزدان پرست.
فردوسی.
- پشت دست کندن یا پشت دست به دندان کندن، پشیمان شدن. ندامت. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(پُ بَ)
موضعی است به گیلان و از آنجاست شیخ الاسلام عبدالقادر بن ابی صالح موسی بن جنگی دوست الجیلی مولد 470 و وفات 561 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(پُ)
نام دیهی از توابع بیضا فرسخی بیشترمیانه شمال و مغرب تل بیضاست. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
موضعی در شمال غربی شغان از نواحی غربی بجنورد
لغت نامه دهخدا
(پُ تِ)
غلطی است بمعنی بام و سطح در تداول عوام. بام به معنی سقف یعنی پوشش فوقانی اطاق است نه سطح فوقانی این پوشش بنابراین پشت در معنی بالا و روی بکار رفته است
لغت نامه دهخدا
(پُ بَ)
دیواری کوتاه در پی دیواری بلند برای نگاه داشتن آن از افتادن. بنائی پشت دیوار تا برپای ماند، مدد. معین. ردیف، ذخیره در سپاهی، طعام دوم که در چلوکبابی ها آرند کمتر از اوّلی. بار دوم چلوکباب در دکانهای چلوپزی. بشقاب دوم وسوم چلوکباب که پس از خوردن بشقاب اول آرند، در بازی ورق، ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است، متمم. مکمل. پشت بندش را نیاورد یعنی آنرا ناقص و ناتمام گذاشت
لغت نامه دهخدا
(پَ پَ)
نرم نرمک. آهسته آهسته:
عشق میگوید بگوشم پست پست
صید بودن بهتر از صیادی است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(پُ تِ دَ)
زدن با پشت دست به پشت دست کسی. ضربه ای که با کف دست به پشت دست کسی زنند، دستکش بی پنجۀ زنان
لغت نامه دهخدا
قفا پشت گردن پس سر، در عقب مقابل پیش رو روبرو، نهانی در خفا در غیاب مقابل روبرو آشکار. یا پشت سر کسی دیدن، زوال کسی را دیدن، یا در پشت سر کسی. در غیاب او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا بست
تصویر پا بست
پای بند، مقید، دلباخته
فرهنگ لغت هوشیار
دیواری که پشت دیوار دیگر برای نگاهداری آن بنا کنند، آب یا شربت یا غذایی که پس از دارو یا شربت یا غذای اولی خورند و نوشند، مدد معین ردیف ذخیره (سپاه)، متمم مکمل: پشت بندش را هم بیاور، (بازی ورق) ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است -6 متعاقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت بام
تصویر پشت بام
استعمالی است بمعنی بام وسطح بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دستی
تصویر پشت دستی
زدن با پشت دست بپشت دست کسی، دستکش بی پنجه زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست پست
تصویر پست پست
نرم نرم آهسته آهسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای بست
تصویر پای بست
مقید، اسیر محبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دست
تصویر پشت دست
کف دست: (نسوزد کسیرا تب دیگران مگر پشت دستی که ساید بر آن) (خسرو دهلوی) یا پشت دست بر زمین نهادن (گذاشتن)، کمال فروتنی نمودن زاری و فروتنی کردن، یا پشت دری بر کندن، یا پشت دست خاییدن، پشیمان شدن افسوس خوردن ندامت تحسر تاسف. یا پشت دست داغ کردن، خود را ملزم بعدم تکرار کاری یا گفتاری کردن، یا پشت دست زدن، زدن با پشت دست. یا پشت دست کندن، یا پشت دست گزیدن، (مصدر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت بام
تصویر پشت بام
((پُ))
استعمالی است به معنی بام و سطح بام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت بند
تصویر پشت بند
((~. بَ))
هر آن چیزی که پشت دیوار شکسته قرار دهند تا دیوار نیفتد، آب یا شربت یا غذایی که پس از خوردن دارو بخورند، کوله بار، بلافاصله، بی درنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت دستی
تصویر پشت دستی
((~. دَ))
زدن به پشت دست کسی، دستکش بی پنجه زنان
فرهنگ فارسی معین
اسیر، پای بسته، پای بند، گرفتار، مقید، اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی، دلباخته، هواخواه
متضاد: حر، مجرد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
۱ـ اگر خواب ببینید بر پشت بام خانه ای ایستاده اید، علامت آن است که به سعادتی بی کران دست خواهید یافت. اما اگر احساس کنید از پشت بام سقوط می کنید، نشانه آن است که در زندگی هیچ تکیه گاه محکمی نخواهید داشت. ، ۲ـ اگر خواب ببینید بام خانه ای در حال فروریختن است، علامت آن است که با مصیبتی ناگهانی مواجه خواهید شد. ، ۳ـ اگر خواب ببینید سقف خانه ای را تعمیر می کنید، نشانه آن است که به سرعت بر ثروت شما افزوده خواهد شد. ، ۴ـ خوابیدن بر پشت بام در خواب، علامت آن است که از گزند دشمنان همواره محفوظ خواهید ماند .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
کلون در، پشتوانه، پشت سرهم، پی در پی
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت بام
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت سر عقب
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی در کشتی محلی لوچو
فرهنگ گویش مازندرانی